PDF نسخه کامل رمان آنتریک
نویسنده : سارنا آزادرهی
تعداد صفحه :1851 صفحه
ژانر: عاشقانه و اجتماعی
با لینک مستقیم دانلود فایل PDF – آخرین ویرایش سازگار با همه گوشی ها و سیستم های کامپیوتری
خلاصه رمان:
-کثافت چطور تونستی؟! من دختر خوبی بودم… تو گفتی حواست بهم هست… تو… تو منو بدبخت کردی… حالا جواب بابامو چی بدم آشغال؟! بی توجه به من و گریه هام از روی تخت بلند شد. همونطور از اتاق بیرون رفت و طولی نکشید که برگشت…
قسمتی از داستان آنتریک :
از صبح که درو قفل کرده بودم تا همین حالا که غروب شده بود بیرون نرفته بودم تموم تنم داشت تو اضطراب و استرس میلرزید. آرمین گفت به بابام میگه. منو از بابام خواستگاری میکنه؟! قلت میزدم و هی پریشون تر میشدم. مرده شور ریختتو ببرن آرمین گوشیتو چرا خاموش میکنی آخه عوضی.
به ستایش پیام دادم. -ستا آرمین زد به سیم آخر گفت از بابام منو خواستگاری میکنه. تا پیام و فرستادم طولی نکشید که جوابش اومد. “يا خدا خونتون قیامت میشه الان بابات میگه آرمینی که زن طلاق داده تو خارج از کشور چطور از دخترم خوشش اومده نه؟ پیامشو خوندم راست میگفت بابا حتما
شک میکرد به اینکه یه چیزی این وسط بوده. گاو که دیگه نبودن. دلم بهم پیچ میخورد. حس میکردم اسید معدم داره میزنه بالا و تا به خودم اومدم دیدم در حال بالا آوردنم اونم با معده خالی! دهنمو که شستم دوباره بی جون روی تخت نشستم. حال اینکه پیام تایپ کنم نداشتم شماره ستایش و
گرفتم. جواب که داد شروع کردم به گفتن اتفاقات صبح. بین حرفهام نفسهای عمیق میکشیدم و باز حرف میزدم. تموم که شد ستایش گفت: حالا میخوای چیکار کنی؟! آرمین می خواست صیغه کنه. میخواد از بابات خواستگاری کنه؟ گوشه ناخونم و زیر دندون کشیدم: نمیدونم ستا دارم میمیرم از استرس …