دانلود رمان آغوش آتش (هر دو جلد یکجا)
نویسنده مریم روح پرور (کمند)
تعداد صفحه:8438
ژانر :عاشقانه-هیجانی
کیفیت فایل :عالی
با فرمت PDF، ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان – قابل اجرا در اندروید و آیفون
آهیر، با سن کمش، بزرگ محله است. در شب دامادیش، عروسش مرجان را میدزدند و در پارک روبهروی خانهاش، جلوی چشم آهیر میکشند. آهیر در محل میماند تا دلیل کشته شدن مرجان و قاتل او را پیدا کند. آهیر، که نامی کردی به معنای آتش است، در ظاهر آهنگری میکند، ولی کسی از شغل اصلیاش خبر ندارد. حالا پروا، خبرنگار سرتقی که به تازگی همسایهی آتش شده، از قضا دل آهیر را برده، ولی…
خلاصه رمان آغوش آتش
با رفتن آهیر، لبخندی بر لبان مرجان نقش بست. فکر نمیکرد با وجود آن اتفاقها، چنین عروسی باشکوهی برایش بگیرند؛ عروسیای که نزدیک به چهارصد نفر مهمان داشت، در بهترین تالار شهر، شبی رویایی و بهیادماندنی برای عشقشان. اگر آهیر و پافشاری و حمایتهایش نبود، هرگز در آن لباس و در آن شب نبود. سر چرخاند و دید آهیر سر به زیر به حرفهای پدربزرگش گوش سپرده است. سرش را کمی کج کرد و به قد و قامتش نگاه کرد. دوست مرجان سراغش رفت و تنهایش نگذاشت…
با تنها شدنش، با غم به آهیر نگاه کرد. صدای دختری با لهجهی غلیظی در گوشش نشست: “آآآ، چه عاشق نگاه میکنی دختر!” با دیدن آگرین لبخند زد و آگرین دست زیر چانهی مرجان برد و گفت: “آهیر حق داره، عشق تو نگاهت موج میزنه که یه پا ایستاد و گفت یا مرجان یا هیچکس!” مرجان با خجالت سر به زیر برد و آگرین سرش را تکان داد و گفت: “اسم تو رو باید گذاشت آوین، دختر زیبا!”
مرجان سر بالا نیاورد و صدای آهیر را شنید: “چرا؟” آگرین به برادرش نگاه کرد و چشمکی برایش زد و گفت: “چون چشماش پر از عشقه، چون خودش عشقه!” آهیر با لبخند به مرجان سر به زیر نگاه کرد. آگرین به یکباره دست پر زرق و برقش را بالا برد و بالای لبش قرار داد و چنان کِل کشید که گوش فلک کر شود و خودش همراه شد با زنهایی که پایکوبی میکردند. مرجان از گوشهی چشم به آهیر نگاه کرد و آهیر چشمانش را تنگ کرد و گفت…